اخبار
| مصاحبه روزنامه بهار با مدیرعامل خانه سینما در آستانه بازگشایی خانه |
در ایران اتفاقات مهم یکدفعهای پیش میآید؛ خبر اینکه خانه سینما بازگشایی میشود، اتفاقی بود که چهار،پنجهزار عضو خانه سینما منتظر آن بودند. حالا این اتفاق خوب قرار است در روز ملی سینما بیفتد. در این دو سالی که از تعطیلی خانه سینما گذشت اتفاقات متعددی افتاد، گاهی نیز انتقاداتی به مدیرعامل و هیاتمدیره خانه سینما میشد. حالا که میتوان اندکی راحتتر نفس کشید شاید فرصت مناسبی باشد که بعضی انتقادات را با مدیرعامل تنها نهاد صنفی سینمای ایران مطرح کرد. با محمدمهدی عسگرپور به مناسبت روز ملی سینما گفتوگو کردیم؛ روزی که امسال قرار است برای سلامی دوباره به خانه سینما فرصتی فراهم شود؛ خانه سینمایی که قول بازشدنش داده شده بود و امروز میتوان در سالنش جمع شد.
انگار برای روز ملی سینما برنامهای نداشتید؟ فکر میکردیم هر برنامه خاص یا رفتاری، تبعات و تنشهای خود را خواهد داشت.
چقدر به فضای پیشآمده امیدوار هستید؟ هنگامی که با دوره قبل مقایسه میکنیم، میتوانیم منتظر اتفاقات بهتری برای سینما باشیم. واقعیت این است که با یک سیستم بیمار در حوزه تولید و اکران در این بیست و چند سال گذشته مواجه هستیم که به شکل غیرطبیعی اداره میشود و رشد کرده که همه ما هم با تسامح آن را پذیرفتیم. بعضی هم در به وجود آوردن این شکل سینمای ایران سهیم هستند. پس بهتر است اینگونه بگویم که بعضی از ما مدام مطرح میکنند که سینما باید به راه عادی خود برود و از دولت مستقل باشد، اما همین که دولت عزم خود را جزم میکند که این اتفاق بیفتد، ناگهان بعضی از همکارانمان نمیگذارند تا سینما از این اقتصاد بیمار بهدرآید. با توجه به همه این شرایط امیدواریمان نسبی است.
حالا که این اتفاق خوب قرار است بیفتد و خانه سینما در روز سینما بازگشایی شود، یک مقدار هم سراغ انتقاداتی برویم که مدام مطرح میشود؛ نخست اینکه شما چرا از صاحبان این چند فیلمی که در حوزه هنری تحریم شده بود، دفاع نکردید؟ درباره چند فیلمی که از سوی حوزه هنری، نمایش آنها در سینماهای حوزه ممنوع اعلام شده بود و اکران نشد، ما در قالب فعالیتهای هیاتمدیره جلساتی داشتیم. بهخاطر میآورم، دستکم یکی از آنها با حضور خود رییس حوزه هنری آقای مومنی و رییس سازمان تبلیغات اسلامی آقای خاموشی و با حضور بخشی از هیاتمدیره و تعدادی از مشاوران خانه سینما برگزار شد. ما بهطور مرتب، مراتب نگرانیمان را از اقدامات حوزه هنری در بخش اکران اعلام و سعی میکردیم مسیر را به سمت دیگری تغییر دهیم. اما در مجموع بخشی از مشکل به رابطه بین وزارت ارشاد و حوزه هنری برمیگشت و بخشی دیگر، به مولفههای مورد نظر حوزه هنری درباره نکتههایی که در این فیلمها از نظر حوزه هنری مطرح بود که عمدتا به این فیلمها برمیگشت. آنچه ما باید پیگیری میکردیم مشخصا وضعیت این شش فیلم بود. اما به نوعی نگرانیمان از گسترش آن نیز وجود داشت که دامنهاش بیشتر هم میتوانست باشد.
یعنی شما توانستید تعداد فیلمهای تحریمی را کم کنید؟ اگر این طور بگوییم برداشتهای مختلفی پیش میآید اما اینگونه جلسات هیاتمدیره، کمک کرد که درنهایت جلوی گسترش تعداد این فیلمها گرفته شود. اتفاقا یادم هست در آن جلسه سخنان صریح و تندی مطرح شد. اساسا ما به عنوان خانه سینما قضاوتی درباره این فیلمها نداشتیم و در مقامی نبودیم که بخواهیم این کار را بکنیم و اصلا هم نباید خودمان را در این موقعیت قرار میدادیم چون میخواستیم کار صنفی انجام دهیم. شاید از نظر حسی با بعضی از این فیلمها رابطه خوبی نداشتیم اما وظیفه داشتیم که از کل سینمای ایران دفاع کنیم. این مجموعه جلسات کاری بود که در آن مقطع انجام دادیم. البته ما بارها در خانه سینما با صاحبان این فیلمها جلساتی داشتیم که تبادل نظر کنیم و برای حل مشکل همسو شویم. دامنه فعالیتهای یک صنف که در آن مقطع از طرف وزارت ارشاد تعطیل اعلام شده و نباید هیچ فعالیتش نمود بیرونی داشته باشد، فکر نمیکنم بیشتر از این میتوانست باشد. تقریبا در حدود دو سال گذشته غیر از موضوع خانه سینما ما نتوانستهایم حضور جدی داشته باشیم که نمود و بروز بیرونی داشته باشد. چون وزارت ارشاد فعالیتمان را تعطیل اعلام کرده بود. اگر وضعیتمان اینگونه و این وضعیت این قدر شکننده نبود قطعا میتوانستیم حضور بهتری داشته باشیم و از قدرت نهاد صنفیمان با کمک رسانهها استفاده بیشتری کنیم. حتما میتوانستیم با یک جمع کثیری از سینماگران به نهادهای دیگر و مجلس مراجعه کنیم. البته نمیدانم بعضی از این همکاران چگونه میتوانند این تناقض را حل کنند، که از طرفی معتقد بودند خانه سینمایی وجود ندارد و از طرفی انتظار داشتند که کار و فعالیتی برایشان انجام شود. بهخصوص که ما در دو سال آخر آن دولت موقعیت بسیار شکنندهای داشتیم و جز همکاران شریفمان که خانهشان را حمایت میکردند همه نهادها دیگر به موجودیتمان باور نداشتند و بعضی هم خصمانه در تحقیر و تضعیفمان بودند. متاسفانه وضعیت ما وضعیت استقرار و ثبات نبود. ما برای بودنمان مبارزه میکردیم اما آنچه بدان پرداختیم گفتوگو و روشن کردن مساله برای مسئولان حوزه بود. این یعنی همه مقدوراتمان در آن شرایط.
اگر کسان دیگری صاحبان این فیلمها بودند، آیا رفتار و نحوه دفاعتان فرق میکرد؟ نه! از این نظر هنگامی که پست دولتی داشتم مثلا در فارابی و تلویزیون بودم، دستم پرتر است. در فعالیتهای صنفی عرض میکنم که فرقی نمیکرد. در فعالیت صنفی همانطور که در مقاطع مختلف و دورههای گوناگون نشان دادهایم، بارها از همکارانمان و بعضی جریانات به عنوان نهاد صنفی دفاع کردهایم. به گونهای که میتوان گفت شاید خودمان دربارهاش مساله داشتیم. مصداق بارزش دفاع از همکاران مستندسازانمان بود که تفاوت نمیکرد چه کسانی بازداشت شده بودند؛ همه شاهد بودید که پیگیری کردیم و چقدر هم برای این فعالیت صنفی هزینه تولید کردند. ما این کار را باید انجام میدادیم و در آن مقطع به درستی انجامش دادیم.
شاید من یادم نمیآید اما آیا در بیانیهای بهطور مشخص و صریح این محکومیت انجام شده است؟ در دو سه گفتوگوی آقای توحیدی به آن اشاره شد. در بیانیه کانون کارگردانان کاملا صریح بود. در یکی از بیانیههای هیاتمدیره بندهایی به این ماجرا اختصاص داده شده بود و ادامه این وضع را برای سینمای ایران نگرانکننده تلقی کردیم و ادامه آن را به نفع سینما ندانستیم و ابراز امیدواری کرده بودیم که مدیریت واحدی وجود داشته باشد. از طرفی هم این اتفاق با کمک خلأهای مقرراتی پیش آمده بود؛ مشکلی که بالقوه هنوز هم وجود دارد. وزارت ارشاد از طریق اداره کل نظارت و ارزشیابی آن زمان در شورای صنفی نمایش بندهایی را به تصویب رسانده بود که سینمادار حق انتخاب فیلم را دارد و حوزه هنری یا هر کسی که صاحب سینماست این کار را میتواند ادامه دهد هرچند ضررش به خودش برسد. مادامی که این خلأهای مقرراتی وجود دارد، این روند میتواند برای هر فیلم سینمایی وجود داشته باشد. تا زمانی که فرمول واحد و درستی وجود ندارد، قابلیت انجام این کار همچنان هست. ما اینها را در قالب بیانیه مطرح کردیم.
ببینید شاید این انتظار از شما به عنوان مدیرعامل خانه سینما وجود داشت که در آن مقطع در حوزه هنری فیلم نسازید. چون بههرحال برای شما و دوستانتان امکان زیادی برای ساخت فیلم وجود دارد. اولا کل نهادها و سازمانهایی که امکان تولید فیلم به عنوان سرمایهگذار را در ایران دارند در سه بخش دولتی (صداوسیما، ارشاد و مثلا فارابی که زیرمجموعه ارشاد است)، نهادهای عمومی (شهرداری، آستان قدس، حوزه هنری) و بخش خصوصی دستهبندی میشوند. در بخش خصوصی معمولا فعالیتهایش اوج و حضیض دارد. اصلا نمیتوانیم بگوییم بخش خصوصی قوی و منسجمی وجود دارد. کسانی که فیلم میسازند، از این دایره پیشگفته بیرون نمیروند. ما هم فیلمسازیمان رنگ و بوی خاصی دارد. من همیشه چه در زمانی که در فارابی بودم و چه حالا برای کسانی که میگویند در بخش خصوصی حضور دارند و میگویند دستشان در جیب خودشان است و این ادعا را حتی تا اندکی عملی میکردند، بسیار احترام قائل بودم. خودتان میدانید فیلمهایی هم که در بخش دولتی ساخته میشود هجمههای زیادی برایشان به وجود میآید و تکلیفشان را هم معمولا با چند جمله مشخص میکنند و مدام دربارهشان گفته میشود؛ نفروش هستند، به درد آرشیو میخورند و ارزش فرهنگی ندارند. معنای مشخص این ادعا این است که اگر به 20 و چندساله گذشته نگاه کنیم همه فیلمهای موفقی که ساخته شده است متعلق به بخش خصوصی است که اساسا این ادعا شایسته تردید جدی است زیرا بسیاری از فیلمهای موفق ما در این بیست و چند سال توسط بخش دولتی ساخته شدهاند.
شاید منظورشان این چهار سال است. به هرحال من ذائقه فیلمسازی مشخصی دارم که معلوم است. به این دلیل شاید از فیلمهایی که می سازم در بخش خصوصی فعلی استقبال نکنند . البته بعضی دوستانم فیلمهایی میسازند که در آن قالبها میگنجد. در واقع ذائقه فیلمسازی من با نهادها و بخشهای عمومی سازگاری بیشتری دارد و موضوعاتی که انتخاب میکنم قابلیت طرح و اجرایی شدن را به گونهای دیگر ندارند. این پدیدهای است که عادت کردهایم. شاید اگر زمانی سینمای ایران آن شکل صنعتی-تجاری خود را نظیر هالیوود داشته باشد، بعضی از تهیهکنندگان نتوانند کار کنند و ناگزیر به رفتن شوند. وقتی مهندسی فرهنگی شکل بگیرد دیگر تعارفبردار نیست. با این وضعیت وقتی طرحی را به یک نهاد عمومی سفارش بدهید و بعد از مدتها مثلا دوسه سال به مرحله پیشتولید برسد و ساخت فیلم جدی شود، حال اگر نهاد یا بخشی که هزینه کرده است، دچار مشکل یا تغییر رویکردی شده باشد آیا من باید پروژه را به خاطر این رفتار ناشایستی که این نهاد در عرصه اکران داشته، تعطیل کنم؟ این مساله کاملا مثل این است که بگوییم این آقایان هم به دلیل رفتاری که تلویزیون با بخشی از سینمای ایران دارد باید ارتباطاتشان را با تلویزیون قطع کنند.
آخر همه که مدیرعامل خانه سینما نیستند؟ حرفم این است که من به عنوان مدیرعامل خانه سینما وقتی با نهادی که تضادی با برآیند قوانین جاری کشور ندارد، قرارداد ساخت فیلم دارم و موضوع ساختش اینقدر جدی میشود نباید کلیت ساختنش زیر سوال برود. از طرفی اینکه خانه سینمایی که از نظر مدیریت سینمایی دولت و بعضی از اجزای دولت دهم و بعضی از همکارانمان تعطیل شده است و دیگر مدیرعاملی ندارد، چگونه میتوان توجیه کرد؟ مدیرعامل خانه سینما هم میتواند شخصیت صنفی داشته باشد و هم شخصیت حرفهای. اگر من این پروژه را که به مرحله پیشتولید رسیده بود به آن دلیل تعطیل میکردم، از نظر حرفهای کار ناشایستی انجام میدادم. آن هم به عنوان مدیرعاملی که در خانه سینما مسئول است. در این نهاد صنفی، شورای داوری برای حل اختلافات صنفی حرفهای وجود دارد، اما در همین شورای داوری انجام این رفتار غیرحرفهای محکوم است. اگر این رفتار را انجام میدادم و پروژه را تعطیل میکردم، چقدر این رفتار میتوانست حرفهای باشد؟
ماجرا این است که عدهای از سینماگران این بحث را مطرح کردند که شما پشت صنف و همکارانتان نایستادید و از طرف دیگر میتوان به آنها هم خرده گرفت که به خاطر اختلاف شخصی به جای انتقاد کل صنف را زیر سوال بردند. بازهم میتوانم به اظهارنظر خود دوستان اشاره کنم. شاید بهتر است کمی جلوتر برویم و زمان که گذشت از این دورهها یاد کنیم. شاید اکنون به صورت سربسته و اجمالی بتوانیم بعضی نکتهها را بگوییم. بعضی از این فیلمها در زمینه دریافت مجوز نمایش و اکران از خود وزارت ارشاد دچار مشکل شده بودند و خودشان هم میدانستند. اما دلیری انتقاد به وزارت ارشاد را نداشتند.
به فشارها ربطی نداشت؟ برخی به فشارها ربط داشت و بعضی اساسا خیر. فیلمهایی بودند که یک سال و نیم برای دریافت مجوز مشکل داشتند. وقتی این بحثها مطرح شد، بهطور مشخص مدیریت سینما به این نتیجه رسید که با دادن پروانه نمایش به شکل تند و سریع میتواند این توپ را به زمین دیگری منتقل کند؛ زمینی غیراز زمین خودش. آنها این برنامهریزی را داشتند که خانه سینما یک طرف دعوا شود و آنها هم به دفاع همهجانبه و به هر قیمتی شده، پشت این فیلمهای تحریمی حوزه هنری قرار گیرند و فضا را به شکل دیگری برای خانه سینما رقم بزنند. یک تناقض هم وجود دارد. در تمام این شوراها که طی چهار سال بدون نمایندهای از خانه سینما برگزار میشود، آییننامهای است که طبق آن سینمادار حق انتخاب فیلم را دارد و با تکیه برآن، این رویکرد حوزه هنری خالی از تخلف مقرراتی است. این اتفاق در نهادی تصمیمگیری شده که سینمادار است و نه مسئول مدیریت سینمای ایران. چیزی که حفظ شد و برای کلیات سینما میتوانست باشد این است که خانه سینما این روزها وجود دارد. آن روزها را به یادمان بیاوریم و هجمههایی که بر خانه سینما از طرف نهادها و وزارتخانه متولی فرهنگ و بعضی رسانهها بر ما به عنوان خانه سینما وارد میشد. البته این احتیاط در بین اعضای هیاتمدیره وجود داشت. اظهارنظرهای دیگری هم وجود داشت. یکی از کسانی که خودش درگیر این مسائل بود، وقتی از او چاره را میپرسیدیم میگفت که تولید و اکران فرق دارد، اگر خود من هم این شرایط را داشتم حتما پروژه را ادامه میدادم. البته بعدا این اظهارات را نادیده گرفتند و میگفتند کارگردان در هر حالتی نباید با آن نهاد کار کند. در واقع این ماجرا یک معادله یکمجهولی نیست که بتوان برای آن یک راهحل در نظر گرفت. من این پروژه را اتفاقا خیلی دوست داشتم، چون فیلمنامهاش را خودم نوشته بودم و امکان ساختش در نهاد خصوصی یا به صورت دیگری وجود نداشت، پیشتر نیز با تهیهکنندهای قرارداد داشتم که برای آن هزینه کرده بود و هرگونه به هم زدن آن، رفتار غیرحرفهای بود.
امکان تعویقش نبود؛ مثلا امسال میساختید. انتخابات در پیش بود یا شاید تغییرات تفاوتی در وضعیت ایجاد نمیکرد، از طرفی تشخیصش با چه کسی بود؟ اگر به عقب برگردیم نمیتوانیم پیشبینی کنیم که چه اتفاقی قرار است بیفتد. از نظر من که تفاوتی نکرده است. تعدادی از فیلمسازان خوب ما- البته بگویم من دو، سه تا از فیلمها را که دیدهام، میتوانم درباره آنها بگویم، قطعا قانع نمیشدم که هیچوقت جلوی این فیلمها گرفته شود- فیلمهایی ساختند که برای سینمای ما ضروری است، ولو اینکه شخصا دوستشان نداشته باشیم. دو، سه تا از سازندگان این فیلمها همراه خانه سینما بودند و تعدادی دیگر موضع صنفی نداشتند و حتی بعضی در تعطیلی خانه سینما هم نقش داشتند؛ کسانی که بیشترین اطلاعات را برای تعطیلی خانه سینما در اختیار وزارت ارشاد قرار دادند و اکنون از جریان سومی سخن میگویند. فراموش نکنیم رفتارهای بعضی از این جمع را که مرا در گفتوگوهایشان «مدیرعامل سابق خانه سینما» مینامیدند. چطور میتوان این تناقض را دید و این انتظار را داشت؟ این وسط هم عدهای بودند که میخواستند از آب گلآلود ماهی بگیرند.
یکی از مسائلی که این روزها هم مطرح شده، سخنان آقای جلوه است که گفته حضور شما در آمریکا با همکاری بخشی از دولت است که نامی خاص بر آن مینهادند. با شناختی که از آقای جلوه دارم، بعید می دانم منظورشان این بود که برای دعوت از مهمانان آکادمی با بخشی از دولت که نامی برای آنها گذاشته شد، ارتباطی داشته باشم. اگر منظورشان این است که بهتر است اطلاعاتشان را کامل کنند.
فکر میکنم برنامه حضور اعضای آکادمی اسکار را آقای هاشمی– معاون زمان شما– انجام دادند. من الان تاریخچه کوتاهی از نحوه حضور این افراد توضیح میدهم شاید کمی این مساله روشن شود. ما چگونگی دعوت از افراد مشهور خارج از کشور را در قالب ادارات و نهادهای غیردولتی در شهرداری تجربه کردیم. هنگامی که میخواستیم برنامهای در بخش تجسمی برگزار کنیم، ما توانسته بودیم کانال مشخص آن را در بخشهای امنیتی وزارت اطلاعات و امورخارجه درباره آمریکاییها پیدا کنیم. این مسیری بود که قبلتر در شهرداری برای برپایی نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی شهری تهران و جایزه جهانی ادیان توحیدی رفته بودیم و خیلی هم دقیق بود و نکتههایی که باید درباره مهمانها کنترل و چک میشد همهاش در نهادهای مربوط بررسی شده بود و از همان مسیر رفته بودیم و طبیعتا بررسیهای مختلفی به صورت جدی و دقیق انجام شده بود و گزارش کار داده شده بود. آن موقع دولت نهم بود و هنوز آن جریانات و محفلهایی که گفتید شکل نگرفته بود. اگر آقای جلوه میخواستند در جریان قرار بگیرند، هرچند یادم هست آن شبی که گروه اسکار به ایران آمدند و آقای جلوه متوجه شدند، من حدود یک ساعت یا بیشتر جزییات را برایشان توضیح دادم. به مجلس هم گزارش دادیم. به هرحال اگر بخواهم جمعبندی کنم میتوانم بگویم این سخنان از نظر من ناشی از کماطلاعی آقای جلوه بوده و از نظر بعضی دیگر از دوستانم کملطفی ایشان.
اما درباره رفتن سینماگران به اسکار مشکلاتی هم به وجود آمد؟ آن که اصلا بحث دیگری بود. در موقع رفتن پاسپورت خانم معتمدآریا و آقای میرطهماسب توقیف شد و گروه در مدت کمتر از 20 دقیقه باید تصمیم میگرفت که به ادامه این مسیر برود یا برگردد که درنهایت حضور در این محفل جهانی تصمیمگیری شد و آن نتایج ماندگار را داشت.
بحث جدی که گاهی مطرح میشود درباره رانتی است که میگویند از حضور شما در این سمت نصیبتان میشود، سختیهایی که در عوض، فایدههای مالی دارد. حالا واقعا این قدر رانتی در کار است؟ من سریال ارتش سری را وقتی پخش میشد، خیلی دوست داشتم. پایانش میتواند برای هریک از ما عبرتآموز باشد. هنگامی که پیروزی به دست میآید، با یک جابهجایی ساده، کسانی که در زمانی کار سخت و دشوار مقاومت را انجام دادهاند و سختیهای زیادی کشیدهاند، در پایان خائن تلقی میشوند و خائن، خادم محسوب میشود. الان هم در این ماجرا کسی که مدیرکل ارزشیابی آن زمان از او به صراحت نام برده و هم او اوراق خانه سینما را به وزارت ارشاد تسلیم کرده و جالب اینکه خودش در تغییر اساسنامه خانه سینما سهم داشته، این روزها خودش را جریان سوم معرفی میکند در واقع من شدیدتر از اینها را برای خودم و دوستانم تصور میکردم. به نظرم چند نکته ضروری است که حتما بگویم. من سه نوبت در این دو دورهای که مدیرعامل خانه سینما بودم، بهطور رسمی استعفا دادم. اصلا هم بحث تعارف و شوخی نبود. من سابقه مدیریت دولتی داشتم، به ملزومات و مقتضیات مدیریتی آشنا بودم، به گونهای هم نبود که با رفتن من بحرانی پیش بیاید. میگفتم ترکیب دیگری این مسیر را پیش ببرد تا مانع انسداد پیشآمده شود. من شخصا به کار امدادی باور دارم. میگفتم کسی باید بیاید تا بتواند مطالباتمان را که دستهبندی و مکتوب هم شده بود، درباره امنیت شغلی، صندوق بیمه بیکاری و حضور در مجامع تصمیمسازی و تصمیمگیری سینمایی که به شغل و کار سینما مربوط است تعامل و گرهگشایی کند، بر همین اساس هم استعفایم را مطرح کردم. اما بارها دوستان مختلف در بخشی از هیاتمدیره، روسای صنوف و حلقههای مختلف سینماگران اصرار داشتند این اتفاق نیفتد و البته به نظر جمع نیز احترام میگذارم. شاید آنها عبور از آن بحران را تکلیف من میدانستند. چرا؟ فکر میکردند به گونهای تغییر و استعفا میتواند عقبنشینی از بعضی خطوط تلقی شود. آنها معتقد بودند بهخصوص در دوره اخیر که وقتی حرف زور از طرف وزارت ارشاد مطرح میشود، از کسی استفاده شود که بتواند جلوی آنها ایستادگی کند. سالهای قبلتر را هم که به یاد میآوریم مدیرعامل اسبق خانه سینما به همراه گروهی از سینماگران از من دعوت کردند و دبیری جشن خانه سینما را به من دادند. در را بستند و خواستند دبیری جشن را بر عهده بگیرم. آن دورهای بود که سال قبلش هیاتمدیره را برای برگزاری جشن سینما دستگیر کرده بودند. معتقد بودند کسی باید باشد که از پس این جریانها بربیاید و درعینحال ارتباط خوبی هم با سینماگران داشته باشد. شاید این دوستان سینماگر هم در این مدت همین نکتههای ریزی را که میدانیم اما بر زبان نمیآوریم مدنظر داشتند. معتقد بودند کسان دیگر نمیتوانند در برابر این جریان زورگو و بیمنطق که لباس ارزشی هم بر تن کرده بودند درحالیکه پشتوانهای از ارزش نداشتند و بعدتر هم که معلوم شد به دلایلی مضمحل شدند، قرار بگیرند. اگر تعارف را کنار بگذاریم به این واقعیتهایی که اشاره کردم برمیخوریم. زندگی و معیشت ما بر فعالیتهای سینمایی استوار است. اگر میخواستم میشد بر طبل عافیتطلبی بکوبم و به فکر هستی خودم باشم و میتوانستم بیش از هر کس دیگری از آن دولت سود ببرم. بعضی هم البته میگفتند چرا این قدر میجنگی؟ به آنها گفتم در بین شما از همه بیشتر ظاهر من شبیه آنهاست. این امکان برایم فراهم است که از این پروژههای فاخر بگیرم و چند سالی را با عافیت طی کنم و اتفاقا با همین آقایانی که به جرمهای اخلاقی متهم و دستگیر شدهاند، سابقه آشناییهای 25-24 ساله داشتم. میتوانستم درگیر جنگ نشوم، عافیتطلبانه چایی میخوردم و گپ و گفتی میکردم و مسیر دیگری طی میشد. حالا باید زمان بگذرد، امروز نه! شاید چند ماه دیگر! باید بازهم به آن روزها بازگشت. همیشه بعد از یک دوره طولانی فشار و سختی، زمانی که آرامش اندکی حاصل میشود، عدهای سر میرسند و میگویند که چرا این قدر تند رفتید، میتوانستید کلید را در آن دوره به کار ببرید و اعتدال پیشه کنید.
گیسو فغفوری روزنامه بهار پنجشنبه 21 شهریورماه 1392
|