Skip Navigation Links

            اخبار

گفت و گوی محمدمهدي عسگرپور با هفته نامه مثلث: درباره وضعيت چند سال اخير سينماي ايران



گفت و گو با محمدمهدي عسگرپور درباره وضعيت چند سال اخير سينماي ايران
ادبیات هنر ما نظامی شده است
درشرايطي كه بيشتر سازمانها و نهادهاي هنري در انفعالي خود خواسته و يا تحميلي به سر مي برند و در حوزه سينما حتي مجموعه معاونت سينمايي هم حالتي ساكن و در انتظار تغيير دارد،‌ اما در خانه سينما اوضاع اينگونه نيست؛ مسئولان خانه سينما و از جمله مديرعامل آن محمدمهدي عسگرپور شرايط پيش‌رو و تغييرات مديريت دولتي سينما را فرصتي مي دانند تا مطالبات صنفي جامعه سينما را پيگيري كرده و زمينه را براي اجرايي كردن قانون نظام صنفي سينما آماده كنند. از زماني كه عسگرپور مديريت خانه سينما را در دست گرفته، اقدامات مهم و مختلفي در اين نهاد صنفي اتفاق افتاده است. از نوع برگزاري جشن خانه سينما در سال گذشته و ايستادن پاي برخي فيلمهاي مشكل‌دار از نظر دولت، دعوت از اعضاي آكادمي اسكار و برگزاري نشست و ورك‌شاپ با حضور آنها، تبيين قاون نظام صنفي سينما، پيگيري برخي مطالبات صنفي اهالي سينما مانند بيمه بيكاري و چندين و چند حركت ديگر باعث شده تا خانه سينما در دوران اخيرش به جايگاه واقعي آن بيش از گذشته نزديك شود. 
عسگرپور چندي پيش نامه‌اي به وزير پيشين ارشاد نوشت و از سخنان او درباره شرايط دوران وزارتش انتقاد كرد. نگارش اين نامه، وضعيت قانون نظام صنفي سينما و بررسي  وضعيت حال و آينده سينماي ايران در آستانه دوران جديدش، دلائلي است كه مي شود به بهانه‌ آنها پاي صحبت هاي محمد مهدي عسگرپور نشست. 


چند هفته پيش به همراه برخي از اعضاي خانه سينما ديداري با وزير جديد ارشاد داشتيد. اين به درخواست شما بود يا ايشان؟
 اين جلسه در زماني انجام شد كه آقاي حسيني هنوز راي اعتماد از مجلس نگرفته بود. يكي از دوستان از مجموعه سينما به من اعلام كرد كه آقاي حسيني مايل هستند ديداري داشته باشند. من ابتدا كمي ترديد داشتم چرا كه اول بايد راي اعتماد گرفته مي شد و ما مي دانستيم كه با وزير ارشاد قرار است ديدار داشته باشيم نه شخص پيشنهادي. هرچند تقريبا مشخص بود كه ايشان به عنوان وزير فرهنگ راي اعتماد را خواهند گرفت، اما به هر حال ما مي بايست مناسبات را رعايت مي‌كرديم. من هم با برخي از دوستان تماس گرفتم كه هم از نظراتشان استفاده كنم و هم اينكه ببينم مايل به آمدن هستند يا خير. وضعيت خيلي خوب نبود و اين به آقاي حسيني هم برنمي گشت چرا كه دوستان، ايشان را درست نمي شناختند و هنوز هم درست نمي‌شناسند و انشاالله ايشان سر كار بيايند و اين باعث شناخت بيشتر شود. برخي دوستان اين ميزانسن را نمي پسنديدند و معتقد بودند كه براي اين ديدار زود است. اما من اعتقاد داشتم كه ما يك مشكل در مجموعه سينما داريم و آن اين است كه در برخي موارد ما به دعوت‌هاي اينچنيني جواب منفي مي دهيم ولي در عوض برخي از همكاران به تنهايي ارتباط برقرار مي‌كنند كه خارج از تشكيلات صنفي است. ما در اين سالها از اينگونه حركات فردي كم نداشته‌ايم و اين ممكن است به تناقضاتي بينجامد كه آن بنده خدايي كه آمده است كارش را آغاز كند، همان اول كار دچار سردرگمي بشود. ضمنا ما نمي خواهيم شرايط به گونه‌اي پيش رود كه كسي كه مي خواهد وزير ارشاد شود فكر كند كه ما شمشير از رو بسته ايم. ما اهل گفت‌و‌گو آنهم با هر شكل و شمايلي هستيم. ما با بخشي از هيات مديره خانه سينما در آن جلسه حاضر شديم و تمام اعضا حضور نداشتند.

در آن جلسه چه اتفاقي افتاد و چه حرف هايي رد و بدل شد؟
آقاي حسيني از ابتدا اعلام كرد كه بيشتر مايل است شنونده باشد و ببيند كه تحليل‌هاي ما از وضعيت سينما چيست. من قبل از جلسه از دوستان خواهش كردم كه خيلي وارد مصاديق مديريتي نشوند و اينكه فلان مدير كه خواهد بود و فلان شخص چه كاره خواهد شد. نمي‌خواستيم نه براي وزير آينده، نه براي مديريت فعلي سينما و نه براي اشخاصي كه بعدا مي‌خواهند سركار بيايند مشكل ارتباطي ايجاد كنيم. حتي گفتم اگر از ما پيشنهاد هم براي حوزه‌‌هاي مختلف خواستند، وارد اين حوزه نشويم چرا كه الان موقعيت مناسبي براي اين نوع ورود نيست. بهتر است حق انتخاب براي وزير محفوظ باشد و ما فقط اصولمان را يكبار با هم مرور كنيم. مي خواستيم يك تحليل جامع از سينما نه تنها در چهار گذشته، بلكه در ساليان گذشته ارايه كنيم و بگوييم كه پيشنهاداتمان بخصوص در حوزه‌هاي صنفي چيست. بحث ها هم بيشتر در همين حوزه اتفاق افتاد. البته چون برخي از دوستان اوضاع سينما در چند سال گذشته را اصلا مناسب نمي ديدند، نوك پيكان تا حدودي به سمت اين چند سال هم نشانه رفت، اما من و يكي دو نفر ديگر از دوستان سعي كرديم مشكل سينما را عمده تر و كلان‌تر از چند سال اخير ببينيم چرا كه اين چند سال گذشته، حاصل اقدامات سالهاي قبل‌ترش هم مي‌شود. ما براي اين فضاي ذهني آقاي حسيني نسبت به خانه سينما را روشن‌تر هم بكنيم، مكتوبي از قانون نظام صنفي سينما را هم به ايشان داديم و اعلام هم كرديم كه اين قانون از نظر ما هنوز نهايي نشده اما با خواندنش متوجه خواهيد شد كه ذهن ما چگونه دارد كار مي كند و دنبال چه چيزهايي است.   

هيچ حرفي درباره مديريت آينده سينما نزديد؟
آقاي حسيني خيلي تمايل داشتند نظر ما را بدانند اما ما وارد مصاديق نشديم و هيچ گزينه‌اي را هم مطرح نكرديم.

خود آقاي حسيني چه نظرات و ديدگاههايي نسبت به سينما داشت؟
ايشان زياد وارد اين فضاها نشد و آن مقداري هم كه شد، كلي بود. البته بعد از جلسه ما، من چند جايي ديدم كه ايشان در گفت و گوها يا در نشست‌ها به صورت جزيي‌تر وارد بحث سينما هم شده اند. حتي ديدم كه آقاي حسيني به جلساتش با سينماگران هم اشاره كرده و گفته كه مي‌خواهد از نظرات آنها در اداره سينما استفاده كند.

فكر مي كنيد آقاي حسيني از لحاظ ديدگاه چقدر با وزير قبلي تفاوت دارد؟ آقاي صفارهرندي چندي پيش گفت كه در اين چند سال ميان دو لبه قيچي قرار گرفته بوده است؛ يك لبه او را به سمت بي بند و باري و لبه ديگر به سمت تعطيلي سينما سوق مي داده. اين درحالي است كه آقاي صفار پيش از وزارت و يا در ابتداي كارش در ارشاد به لحاظ تفكري به طيف متمايل به تعطيلي سينما تعلق داشت اما در پايان وزارت وسط اين دو طيف قرار گرفت. آيا وزير جديد هم با ديدگاههايي كاملا ايدئولوژيك وارد كار شده است؟
 الان با موقعيت متفاوتي در مقايسه با چهار سال پيش مواجه هستيم. اگر آقاي صفار چهار سال گذشته وزير نبود و الان مي خواست وارد كار بشود، حتما با يك تفكرات و موقعيت جديد وارد مي‌شد و با چهار سال پيش تفاوت داشت. الان ممكن است كه يك نفر به عنوان وزير ارشاد، حرف‌ها و ايده‌هايي داشته باشد اما در يك ظرف قرار گرفته است و آن ظرف چيزي است كه ما الان آن را مشاهده مي كنيم و راه فراري از آن وجود ندارد. به ما توصيه مي‌شود كه مدام نگوييد ميان هنرمندان و دولتمردان يك ديوار بي اعتمادي به وجود آمده است. ما بايد اين مسايل را با جملات ديگري بيان كنيم، اما واقعيت همين چيزهاست. بخش عمده‌اي از اهالي فرهنگ، نااميدانه با دولتمردان برخورد مي‌كنند. به همين دليل در بحث‌ها هم چندان مشاركت ندارند. برخي اين مساله را حسن مي دانند و مي گويند كه خدا را شكر كه همه چيز ساكت شده و اينها كمتر حرف مي‌زنند و كمتر ديده مي‌شوند. اما اثرات اين مساله بسيار روشن و واضح است؛ ما به سرعت پارامترهاي فرهنگي مان را از دست مي دهيم و ديگر با خيلي از كشورهاي اطرافمان كه يا هنرمند و اهالي فرهنگ ندارند و يا خيلي ساكت هستند، تفاوتي نخواهيم داشت. در همه جاي دنيا، از نشانه‌هاي يك جامعه پويا و رو به رشد اين است كه اهالي فرهنگ و هنرش حضوري چشمگير و علني دارند؛ آنها ديده و شنيده مي شوند و از بيرون اينگونه حس نمي شود كه انگار رابطه آنها با حاكميت قطع شده است و يا در حال قطع شدن است. آقاي وزير جديد در چنين موقعيتي وارد شده و به نظر من تلاشش را خواهد كرد كه اوضاع بهبود يابد. به هر صورت آقاي حسيني آدم باهوشي است و يك دانشگاهي و فرد تحصيلكرده است. او به محض ورودش خواهد فهميد كه اين حال فرهنگ، حال چندان خوبي نيست و اگر بخواهيد با يك ديدگاه ايدئولوژيك وارد كار شويد، همان ابتدا قافيه را خواهيد باخت. حتي اگر آقاي صفار هم در اين شرايط با ديدگاه چهار سال پيش خود وارد وزارتخانه مي شد، به عقيده من كارش به چهار سال هم نمي‌كشيد و خيلي سريع، حتي طي دو سه ماه تكليف معلوم مي‌شد. بنابراين آقاي حسيني الان در اين ظرف وارد شده است. اين ظرف مقتضياتي دارد كه مشخص است. ايشان همانگونه كه خودش هم اعتقاد دارد و آن را عنوان مي كند، بايد كاري كند كه اين آشتي اتفاق بيفتد. اما اينكه اين كار چگونه مي‌خواهد انجام شود و اصلا با ابزارهاي فعلي چقدر ميسر است، معلوم نيست. اگر اين آشتي صورت نگيرد، سكوت سنگيني جامعه هنري را فراخواهد گرفت كه شايسته كشور ما نيست. خسارات اين مساله در كوتاه مدت تا حدودي و در بلند مدت بسيار زياد خودش را نشان خواهد داد. اما متاسفانه چند سالي است وضعيت اداره كردن كشور به گونه‌اي شده كه فقط به تبعات كوتاه مدت كارها توجه مي شود و اصلا مهم نيست كه دو سال بعد چه اتفاقي خواهد افتاد و فلان رفتار چه تاثيري را در جامعه خواهد داشت. الان اين مهم اين شده است كه فلان كار در شرايط حال چه نتيجه‌اي مي‌دهد. مثلا فكر مي كنيم كه الان اين سكوت سنگين جامعه هنري چقدر براي كشورمان مفيد است و اهميتي ندارد كه چهار سال بعد چه خواهد شد. براي پر كردن خلاء فرهنگي هم مثلا به تلويزيون مي گوييم كه بيشتر فيلم پخش كند. يا اگر نتوانستند با اين برنامه هاي فعلي مردم را پاي تلويزيون خودمان نگه دارند، مي شود اين افرادي را كه در پارك‌ها و محافل براي مردم برنامه اجرا مي كنند و آنها را مي خندانند به تلويزيون آورد كه البته اين كار در حال انجام هست. يا مثلا خلاء چاپ كتاب را هم خودمان يك جوري پر مي‌كنيم. من به عنوان يك سازمان نظامي - فرهنگي وارد  كار مي شوم و در تيراژ بالا كتاب چاپ مي كنم. اصلا فيلم هم خودم مي سازم. در ابتدا اصلا كار پيچيده اي به نظر نمي‌آيد اما در ادامه به يك جريان كاملا تقلبي  برخورد خواهيم كرد...

كه احتمالا مخاطب كارهايمان هم فقط خودمان هستيم...
به نظرم حتي خودمان هم مخاطب خودمان نخواهيم بود. كساني كه اينگونه در اين حوزه‌ها فعاليت مي كنند، معمولا خودشان هم رغبت نمي كنند محصولاتشان را تماشا كنند و لذت ببرند. بنابراين روي كاغذ به نظر مي‌آيد كه همه چيز درست پيش مي‌رود اما واقعيت جامعه چيز ديگري را نشان مي دهد و اين فاصله‌ها روز به روز بيشتر مي شود.

يك نكته راجع به نگاه ايدئولوژيك به مقوله هنر در ايران؛ چرا  معمولا مديران هنري از جنس دولتي هر وقت كه مي خواهند وارد كار بشوند، ‌فقط مي گويند كه چه چيز را بايد گفت و چه چيز را نبايد گفت؟ چرا هيچ كس از چگونه گفتن حرف نمي‌زند؟
اين به سابقه تاريخي ما برمي گردد. ما وقتي با واژه هنر در كشورمان مشكل پيدا مي كنيم و فكر مي كنيم با گذاشتن واژه ارشاد اسلامي به جاي هنر، آن وزارتخانه ديگر به اين سمت حركت خواهد كرد و مشكلات حل خواهد شد...

حتي واژه فرهنگ هم در لفظ حذف شده و به اين وزارتخانه بيشتر ارشاد گفته مي شود تا فرهنگ و ارشاد...
بله. خودشان هم چنين اصراري دارند. حالا چرا هنر حذف شد و فرهنگ در حد يك كلمه تيتروارباقي ماند، به اين خاطر است كه «فرهنگ» طي سالهاي متمادي كلمه نجيبي بوده اما در مورد «هنر» شك و شبهه زياد وجود داشته است. متاسفانه ادبيات نظامي در هنر هم وارد شده است. من متوجه اين مساله هستم كه معادلات جهاني به شكلي است كه انرژي‌هاي منفي مختلفي در سراسر دنيا وجود دارد كه پرقدرت هم هستند و فرهنگ دنيا را تحت تاثير قرار مي دهند. فكر هم نكنيد كه اين فقط كشف ماست. اگر شما به اروپا هم برويد، راجع به اين موضوع حرف مي زنند. آنها هم به دنبال تهاجم فرهنگي غرب هستند و  اين غرب را كمي آن‌طرف‌تر و جايي مثل آمريكا مي‌دانند. در شرق هم اوضاع به همين منوال است. منهتي ما فكر مي‌كنيم كه تهاجم فرهنگي را خودمان كشف كرده‌ايم در صورتي كه در همه جاي دنيا سال‌هاست كه راجع به اين موضوع حرف مي‌زنند. وقتي شما از ادبيات فرهنگي در مورد تهاجم فرهنگي صحبت مي‌كنيد، خواهيد دانست كه بايد از ابزار و نيروهاي فرهنگي هم در حل آن استفاده كنيد. اين‌قدر اين ادبيات به كار برده مي شود كه ديگر مي بايست يك فرد نظامي وارد كار شود تا اين كارها را انجام دهد نه يك آدم فرهنگي. ما سال‌هاست كه به اين شكل زندگي مي كنيم و ادبيات نظامي همه‌جا و حتي در حوزه فرهنگ به چشم مي خورد. اهالي فرهنگ هم چه بخواهيم و چه نخواهيم، روح لطيف و شاعرانه‌اي دارند و برخي مي خواهند در خلوتشان به خلاقيت برسند و با اين ادبيات هم سازگاري ندارند. نتيجه اين مي شود كه آنها فكر مي كنند بايد از حاكميت فاصله بگيرند. در اين شرايط آن آقايي كه مي خواهد وزير هم بشود فكر مي كند براي جنگيدن آمده است و به دنبال خاكريز مي گردد. به همين دليل اكثر مديران فرهنگي ما تعريف درستي از هنر ندارند و  فكر مي كنند هنر وسيله‌اي است كه بايد از آن براي رسيدن به اهداف فرهنگي استفاده شود.

شما دوره‌هاي مختلفي را در مديريت هنري سپري كرده ايد. مثلا حضور شما در معاونت هنري سازمان فرهنگي هنري شهرداري، يك دوران طلايي را براي اين سازمان رقم زد. اگر شما جاي وزير ارشاد بوديد، اولين اولويت كاري‌تان چه بود؟
اين حرفي كه من الان مي‌زنم شايد در حال حاضر خيلي پشتوانه اجرايي نداشته باشد. وزير فرهنگ و ارشاد در يك دولت معنا پيدا مي‌كند و دولت هم يك تيم است. اولين نكته‌اي كه وزير بايد به آن توجه كند و به آن بپردازد، مقوله اقتصاد هنر است. ما هميشه راجع به اين مدخل ورودي با هم مشكل داريم. يعني سياستمداران، مديران كلان، مديران فرهنگي ميانه و هنرمندان هروقت دور هم جمع مي‌شوند و مي‌خواهند مشكل را پيدا كنند، ‌سريع به محتوا مي‌رسند و مميزي مساله اول مي شود. خب براي حل اين مساله بايد از يك جايي شروع كرد. اگر بياييم مديران را متناسب با حوزه فرهنگ و هنر انتخاب بكنيم، ممكن است آنها وارد كار بشوند اما فضاي عمومي چيز ديگري باشد؛ در نتيجه اين هنرمندان مدير بعد از مدتي خسته مي‌شوند و مي‌روند كه سابقه اين مساله را هم داشته‌ايم. اگر هم بياييم پول خرج كنيم و بودجه را مثلا ده برابر كنيم، چون استعداد دور ريختن پول در ما بالاست، همانند اين چند سال كه پول‌هاي بسياري دور ريخته شد، بازهم دردي از ما درمان نمي‌شود. آن چيزي كه مي بايست مدخل ورودي ما قرار بگيرد، اقتصاد هنر است. تعريف اقتصاد ديگر مانند تعريف خود هنر نيست كه تعاريف مختلفي از ديدگاه هاي متفاوت را شامل شود. اقتصاد هنر ما را به سمتي مي برد كه تكليف بحث توليد و عرضه را مشخص كنيم و آن وقت است كه نقش دولت در اين ميان مشخص خواهد شد. اين‌كه ما بخواهيم موضوع را بچرخانيم و از موضع فرهنگ وارد ماجرا شويم، با مصاديقي مواجه خواهيم شد كه حتما به مشكل بر‌مي خوريم. يك مثال مي زنم. ما در جشنواره بيستم كه من دبيرش بودم، با فيلمي روبرو شديم كه دو مدير كل سابق اداره نظارت در يك جلسه مشورتي آمدند تا به وزير كمك كنند. اين دو مديركل اداره كل نظارت و ارزشيابي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كه در دو دوره مختلف كه به لحاظ فكري هم به هم نزديك بودند، نظرات كاملا متفاوتي در مورد اين فيلم با هم داشتند. يكي از آنها مي‌گفت كه بايد نگاتيو فيلم را آتش زد و ديگري مي گفت كه اين فيلم آنقدر روي من تاثير گذاشت كه من تا خانه پياده رفتم. اگر شما بخواهيد وارد مفهوم محتوايي بشويد، ممكن است به چنين شرايطي برخورد كنيد.

منظورتان فيلم «خانه‌اي روي آب» است؟
بله. يك نفر مي‌گويد از اين فيلم حس ديني مطلق بهم دست داد و ديگري معتقد است كه اين فيلم عين شيطان بود. من نمي‌گويم كه بحث محتوايي را كاملا منتفي بكنيم يا مثلا افزايش بودجه و تزريق پول را بد بدانيم، حرف من اين است كه مدخل بحث نبايد اين موارد باشد. بايد حتما از بحث اقتصاد هنر وارد شويم. الان دولت اصرار دارد كه اين موضوع را در دست خودش داشته باشد و كنترلش بكند؛ آن‌هم بنا به دلائل مختلف.

الان مدتي است با واژه مهندسي فرهنگي روبرو مي شويم. بسياري از افرادي كه مي خواهند در مورد فرهنگ و هنر اظهار نظر كنند از اين واژه استفاده مي‌كنند. فكر مي كنيد چه تعاريفي از مهندسي فرهنگي در ايران وجوددارد؟
مثل اين‌كه ما يك قطعه مثل كاربراتور در ماشين كم داشته باشيم و به همه سفارش بدهيم، در مورد مهندسي فرهنگ هم همين اتفاق افتاده است. فكر مي كنند كه مهندسي فرهنگ هم مانند كاربراتور ماشين يك وسيله است كه بايد بخرند و بياورند. وقتي مساله مهندسي فرهنگ پيش مي آيد، ديگر رانت شما از بين مي رود. الان شرايط به گونه‌اي است كه آقاي X  و Y  را دعوت مي كني و مي گويي كه تو فيلم‌ساز ارزشي و ديني هستي و آفرين كه همه همكارانت را دشنام دادي. من به تو امكان ساخت فلان فيلم و سريال را مي‌دهم. اما در مهندسي فرهنگي ديگر چنين چيزهايي وجود ندارد. شما اول اقتصاد هنر را تعريف مي كني و كاملا به قضيه نگاه خشك مهندسي و بدون تعارف داري. در نگاه مهندسي اندازه فلان ديوار بايد اين‌قدر و آن يكي بايد آن‌قدر باشد و اگر اين‌گونه نشد، ساختمان فرو مي ريزد. اين در صورتي است كه در اين سالها با عكس چنين ديدگاهي مواجه بوده ايم. حتي كشورهاي خيلي پيشرفته در مورد مهندسي فرهنگ با ترس صحبت مي كنند. اما دوستان ما چون نمي دانند اين مساله چيست، مدام مي‌گويند كه آقاي وزير جديد مشكل ما مهندسي فرهنگ است و برو آن را بردار بيار! مهندسي فرهنگ يك قطعه خريدني از بازار نيست و مفهومي بسيار پيچيده و دقيق است. ما نه نظارت مديريتي اين مهندسي را در شرايط كنوني داريم و نه لايه‌هايي كه بخواهد خارج از وزرات ارشاد به تصميم گيري‌ها كمك كند.    

در قانون نظام صنفي سينما چقدر به مهندسي فرهنگ و اقتصاد هنر پرداخته‌ايد؟
مدخل اصلي ما اقتصاد هنر است. ما جريان صنفي را متناسب با اين مقوله تعريف كرده‌ايم. هدف ما از قانون نظام سينما، ارتقا جريان صنفي بوده است. صنف بايد نقش خودش را در فرهنگ و اقتصاد هنر تعريف كند و نبايد مثل الان تبديل به يك موجود شتر گاو پلنگي شود كه هيچ‌كس، حتي خود بچه‌هاي سينما هم نتوانند آن را تعريف كند. اگر شما الان از بچه هاي سينما بپرسد كه حركت صنفي چيست، يكي مي‌گويد كه خدا پدرتان را بيامرزد بيمه ما را درست كنيد و اگر يك تعاوني مسكن هم راه بياندازيد كه عالي مي شود؛ بن شهروند هم كه مي‌دهيد پس حركت صنفي تان درست است. يكي ديگر مي‌آيد مي گويد كه فيلم من توقيف شده در صورتي‌كه پروانه نمايش آن در كشوي ميز مديركل است. خانه سينما هم بايد بيايد به عنوان جريان صنفي مشكل من را حل كند. اما هدف ما اين است كه يك دايره‌اي بزنيم كه مجموع اين مباحث در آن شكل بگيرد و اگر اين مباحث به درستي تعريف شوند، به اقتصاد هنر كمك شده است. بايد در مقوله اقتصاد هنر فرآيند توليد، نمايش و حمايت‌ها را شفاف‌سازي كرد و يك جريان صنفي را تا نقطه تعادل ارتقا داد.

در قانون نظام سينما يك‌سري مطالبات مطرح شده و براي رسيدن به آنها راهكار ارائه شده است. چه اقداماتي براي اجرايي شدن آن راهكارها انجام داده‌ايد؟ اصلا در اين فضاي سياست زده امكان پياده سازي و اجراي اين راهكارها وجود دارد؟ 
ما در كشوري زندگي مي كنيم كه در آن اصل غافلگيري وجود دارد. شايد به همين دليل در نامه اي كه به آقاي صفار نوشتم، اشاره كردم كه مثل اينكه شما نمي خواهيد كسي را غافلگير بكنيد. هميشه آدم‌هايي هم كه نمي خواهند كسي يا مجموعه‌اي را غافلگير كنند، نه آمدن‌شان معلوم مي شود و نه رفتن‌شان؛ به همان شكل كه آمده اند، به همان شكل هم مي روند. اين غافلگيري به اين صورت است كه در زماني كه فكر مي‌كنيد امكان هيچ نوعي تغييري وجود ندارد، آن تغييرات رخ مي دهند. الان هم برعكس آن چيزي كه ما فكر مي كنيم، شايد چنين شرايطي پيش بيايد.

شما چند وقت پيش چند پيشنهاد را مطرح كرديد كه ميان آنها حذف مراكزي مانند انجمن سينماي جوان، موسسه رسانه‌هاي تصويري و مركز سينماي مستند و تجربي وجود داشت. چه جايگزيني براي اين سازمان‌ها در نظر داريد؟ خلاء وجود آنها چگونه پر خواهد شد؟
ما با سازمان‌هايي در سينما مواجه هستيم كه در پيري به سر مي برند؛ آن‌هم با اين‌كه بيست و چند سال بيشتر سابقه ندارند. اما چون نتوانسته‌اند ماموريت‌هاي خودشان را به روز تغيير دهند، به سازمان‌هايي پير تبديل شده اند. اين سئوال پيش مي‌آيد كه ما در دنيا با سازمان‌هايي مواجه هستيم كه 80 سال عمر دارند و مشغول كار خودشان هستند. برخي سازمان‌ها در دوران پيري هم همان ماموريتي را انجام مي‌دهند كه در جواني داشته‌اند. اين سازمان‌ها اگر برچيده شوند، ديگر معادلي نمي شود براي آنها در نظر گرفت. يعني بخش خصوصي نمي تواند در آن موضوع فعال باشد. مثلا ممكن است يك صندوق حمايتي در كنار جشنواره روتردام وجود داشته باشد  و سالها هم به فعاليتش ادامه دهد. حضور اين صندوق بهترين حالت انجام كار و حمايت است چرا كه با كمترين حضور فيزيكي بهترين خدمات را ارايه مي‌دهد.  

در مورد موسسه‌اي مانند رسانه هاي تصويري اين نكته مطرح مي شود كه چون بودجه‌اش دولتي است، پس به سمت خريد آثاري مي رود كه بخش خصوص يا رغبتي براي پول دادن بابت آنها ندارد و يا پول كمتري حاضرند برايش بپردازند...
موضوع اصلا پيچيده نيست. شما چند موسسه خصوصي ويدئويي داريد و كافي است دولت فقط يك دفتر داشته باشد، فيلم‌ها را شناسايي كرده و از دفاتر توزيع كننده آنها حمايت كند. اما ترجيح داده شده كه يك سازمان بابت آن حفظ شود. دولت مايل است سازماني داشته باشد كه فيلم‌هايي كه دوست دارد به آنها كمك شود، مورد حمايت قرار گيرد.

در مورد انجمن سينماي جوان و مركز گسترش مستند و تجربي چطور؟
مشابه‌هاي انجمن سينماي جوان در دنيا معمولا عمر طولاني دارند. اين سازمان‌ها در دنيا معمولا به گسترش سينما در شهرهاي كوچك كمك مي‌كنند و بحث آموزش و توليد آماتور را پي‌گير هستند. اما اتفاقي كه در ايران مي‌افتد اين است كه نزديك به 70 درصد بودجه انجمن سينماي جوان صرف هزينه‌هاي خودش بابت نيروها، ساختمانها، نگهداري آنها و چيزهايي از اين دست مي شود. من در بسياري از شهرها ديدم كه برخي از بچه هاي سينماي جوان كه فارغ‌التحصيل شده اند، براي خودشان در همان شهر دفتر فيلم‌سازي تاسيس كرده‌اند. دفترشان هم همين كار آموزش و توليد را انجام مي‌دهد. اما چون سنت شده كه مردم به بخش دولتي اعتماد بيشتري دارند كه اين هم نتيجه كوچك شمردن و ضعيف نگه داشتن بخش خصوصي است، آنها ترجيح مي‌دهند مثلا براي آموزش به سمت بخش دولتي و دفتر انجمن سينماي جوان بروند. در حالي كه آن دفتر بخش خصوصي هم همين كار را و شايد بهتر هم انجام مي‌دهد. نتيجه اين رفتار سوق دادن آن دفتر بخش خصوصي به سمت حركت‌هاي غيرفرهنگي است. يا بايد آن دفتر را ببندند و كار ديگري انجام دهند و يا اينكه بمانند و كارهاي مختلفي بكنند؛ از ضبط فيلم عروسي گرفته تا هزار و يك كار ديگر كه حتي شايد مستهجن هم بشود. سينماي جوان مي توانست كمك بكند به تشكيل و تقويت دفاتر خصوصي در استان‌ها و شهرها. مي شد با دفاتر خصوصي قرارداد بست، به آنها بودجه داد، حمايتشان كرد و ضمنا بر كار آنها نظارت داشت.

پس معتقد به وجود و فعاليت بخش خصوصي با نظارت بخش دولتي هستيد؟
دقيقا. اما دولت خودش مي‌خواهد همه كارها را اجرا كند. من برخي مخالفت‌هاي برخي دوستان را هم شنيده‌ام. ما نگاه‌مان به اين موضوع نبايد نوستالوژيك باشد. برخي از دوستاني كه 20 سال پيش از انجمن فارغ‌التحصيل شده و الان فيلم‌ساز هستند مي‌گويند كه يادتان نرود كه انجمن سينماي جوان چه كرده است. باشد من يادم نمي رود و دقيقا هم مي‌دانم كدام فيلم‌سازان از انجمن بيرون آمده اند. اما امروز كاركرد سينماي جوان چه چيزي است؟ انجمن سينماي جوان الان فقط تبديل به يك پاتوق شده است. نوع آموزش‌ها صحيح نيست. توليدشان هم درست نيست چون بودجه درست و حسابي ندارند و 70 درصد پولشان هم صرف خودشان مي‌شود. البته املاك زياد دارند كه اين هم قابل توزيع بين بخش خصوصي است.

در مورد مركز سينماي مستند و تجربي چطور؟
اين مركز الان عبارتست از يك صندوق و البته يك مدير خوش‌فكر. كافي است كه يا بودجه صندوق تامين نشود و يا اين‌كه مدير خوشفكر عوض شود. آن وقت كار اشكال پيدا مي كند.

در مورد بنياد سينمايي فارابي، بيشتر اهالي سينما طي اين مدت لب به گلايه وشكايت بازكرده‌اند. در دوران مديريت جديد فارابي، حمايت عام از فيلم‌ها برداشته شد و در عوض بودجه آن يا به چند پروژه خاص فاخر اختصاص يافت و يا صرف توليد دو سري فيلم با موضوعات انقلاب و كودك شد. شما خودتان در دوره‌اي مديرعامل فارابي بوديد.  اين عملكرد به نظرتان مطلوب است؟
فارابي مدتهاست مشكل هويتي پيدا كرده است. اما چيزي كه باعث شده اين مشكلات خودشان را نشان ندهند، شيوه هاي مديريتي آن بوده است. مثل اين مي‌ماند كه شما با يك وسيله خراب بخواهيد به سفر برويد، اما چون راننده خوبي داريد و او ماهر است، چندان متوجه ايرادات كار نمي شويد و رضايت مي دهيد. در دوره فعلي در و تخته با هم جور شدند؛ نداشتن هويت امروزي به همراه نبود مديريت صحيح با هم جمع شدند و نتيجه همين چيزي شده است كه شما امروز شاهد آن هستيد. اگر به بنياد فارابي بگوييد وظيفه امروزي شما چيست، مي‌گويند كه ما مي خواهيم از سينماي ملي حمايت كنيم. حمايت از سينماي ملي هم يك مفهوم گسترده دارد؛ از سخت افزار سينما مانند تهيه دوربين و مواد خام گرفته تا حمايت مستقيم و قرار دادن نقدينگي در اختيار فيلمها. حمايت از سينماي ملي مفهوم بزرگي است كه همه ما به دنبال وقوع آن هستيم. اما اين اتفاق نمي افتد چون دولت همواره مي‌خواهد سينما را در حوزه توليد و سپس در اكران با سليقه خودش اداره كند.          
در مورد توليدات موضوعي هم اين را بگويم كه برخي روش هاي ما براي درمان بيماري‌ها طولاني مدت است و برخي كوتاه مدت. بعضي روش‌ها مدتي طول مي كشد تا حال ما خوب كنند و برخي هم امروز حال‌مان را خوب مي‌كنند. برخي امروز هم نمي توانند حال ما را خوب كنند و ما فكر مي كنيم كه حالمان خوب شده است. در بعضي موارد ما فقط پول‌مان را دور مي‌ريزيم. در جشنواره كودك شاهد برخي از اين فيلمهاي حمايتي بوديد. شما بعدها هيچ اسم و نشاني از اين فيلم‌ها نخواهيد ديد. سينماي كودك به شدت مي توانست سودآور باشد. اما موضوع مهمي مثل ارتباط با آموزش و پرورش نتوانست انجام شود. اين كار بخش خصوصي است كه برود با آموزش و پرورش تعامل كند يا خود دولت با آن دستگاه هاي عريض و طويلش؟! نتيجه آن شكل گرفتن يك مافيا در آموزش و پرورش در زمينه سينماست. درحالي كه يك تعداد قابل توجه فيلم كودك به خاطر نبود حمايت آموزش و پرورش فرصت اكران پيدا نمي‌كنند، بچه‌ها را به تماشاي آثاري مي برند كه اصلا مناسب سن آنها نيست.    

در مورد اكران فيلم‌هاي فرهنگي چرا هنوز به نتيجه‌اي اجرايي و بلند مدت نرسيده‌ايم؟ مشكل اصلي كار كجاست؟
من در اين چند سال هميشه پرهيز داشتم كه وارد اين بحث شوم و اين نكته را مطرح كنم. آيا شما به عنوان دولت اين امكان را نداريد كه با چهار سالن براي اكران فيلم فرهنگي قرارداد ببنديد و بگوييد كه شما بايد اين فيلم‌ها را نمايش بدهيد؟ موضوع به نظرم خيلي ساده است. اما چرا اين موضوع ساده اتفاق نمي‌افتد، جوابش باز هم  ساده است. دولت نمي تواند ليست فيلم‌هاي فرهنگي را تهيه كند!

البته فكر كنم ليست را مي تواند تهيه كند اما در آن با فيلم‌هايي مواجه مي شود كه اگر بخواهد از آنها حمايت كند، مشكل‌ساز خواهد بود...
اين دقيقا همان بحثي است كه از ورود به آن پرهيز داشتم. اين در اصل يعني نمي‌تواند  ليست را تهيه كند. دولت مي‌تواند چهار سالن سينما را اجاره كند و اين كار يك تشكيلات عريض و طويل هم نمي‌خواهد. با يك شوراي كوچك و يك صندوق حمايتي مي شود اين كار را انجام داد. حتي به چند دفتر پخش هم مي توان اين كار را سپرد.اما مسئله اينجاست كه برخي فيلم‌هايي كه از ديد عموم فرهنگي محسوب مي‌شوند، از نظر دولت نكته‌دار و مشكل‌دار به حساب آيند.        

مهدي طاهباز
هفته نامه مثلث شنبه 28 شهریور ماه 1388

دیـــده بــان
HyperLink
HyperLink
HyperLink
HyperLink
      با وارد كردن ایمیل خود در فرم زیر اخبار جدید بطور خودكار برایتان ارسال می شود:    
       
 
 
   
     
صـفـحـه اول     دربــــــاره       تــــمــــاس       English  
 
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به خانه سینمای ایران است
All Rights Reserved, Khanehcinema.ir 2008-2010
Developed by Rayan goustar - Designed by Hamidreza Studio