گزارش سینمای ایران
| گزارشی از غروب اقبال فیلمهای ایرانی در بازارهای جهانی |
بدون شك سینما تنها ویژگی فرهنگی کشورمان است که در جهان معاصر حرفی برای گفتن دارد. سينماي ايران در سطح جهان علاقمندان زيادي دارد .و مسلما ایران يكي از پانزده کشور جهان است که صنعت سینما و تولید فیلمهای سینمایی قابل اعتنایی دارد. اما این صنعت ما تندرست نیست و بیمار است. مانند همه صنایع ما که از پیشینه بحران زدهای برخوردار است. این بحران از نظر ماهیتی به آن دلیل است که صنعتی موزون نداریم. در غرب سینما محصول پیشرفت موزون همه سویه تکنولوژیک، علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؛ یعنی ساخت ابزار تولید فیلم به مرور و مستقلاً تحقق یافت. علم و تکنولوژی تولید دوربین، نوار سلولوئید (یا دیجیتال)، مواد ظاهر کننده فیلم، مهارتهای گوناگون تولید فیلم بر بستر شکلگیری جامعه مدرن توسعه یافت. صنایع سینمایی که در تولید فیلم دخالت داشتند، با صنایع دیگر هم پا بودند و این همه موجب شد که وقتی صنعت سینما پدیدار شد، شرایط تکامل، پیشرفت، بهبود و توسعه قدم به قدم همه وجوه فنی، تکنولوژیک، سرمایههای، هنری و تولید و پخش را نیز در درون خود بارور سازد. در حالی که ما همه چیز را وارد میکردیم.هزار و یک دلیل ریشهای در مورد ضعف صنعت سینمای ما وجود دارد که بدون برنامه ریزی برای حل آن، چون هر صنعت دیگری که نیازمند تحول بنیادین و توان تولید مستقل و بهبود کیفیت است، قدمی بر جلو نمیتوان برداشت. اگر در غرب، سینمایی نیرومند وجود دارد و امریکا بر سینمای جهان سیطره یافته، این پدیده محصول نیروی واقعی تولید مستقل و مهارتها و قدرت جذب و شرایط اقتصادی و یک صنعت عظیم است.
شکست یا موفقیت؟ سینمای ایران فروش گسترده بینالمللی را از فیلم «طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی تجربه کرد. «طعم گیلاس» در سال 1997 جایزه نخل طلای جشنواره کن را کسب کرد و در اکران بینالمللی به فروشی معادل 250 هزار دلار دست یافت. چنین فروشی در سال 97 میلادی موفقیتی درخور تلقی میشد.بعد از آن فیلمهای دیگری چون «سفر قندهار» ساخته محسن مخملباف و «بچههای آسمان» به کارگردانی مجیدی مجیدی پس از کسب جوایز مختلف در جشنوارههای بینالمللی وارد عرصه اکران جهانی شدند و اتفاقاً هر دو توانستند به فروشهایی قابل توجه دست پیدا کنند.شکی نیست که این روند در سالهای اخیر دچار سکته شده و فروش کم فروغ «آواز گنجشکها» در سینماهای آمریکا و اروپا موید همین ادعا است. برای بررسی و آسیبشناسی غروب اقبال فیلمهای ایرانی در بازارهای جهانی شاید قبل از هر چیز لازم باشد به بررسی دوران فروغ آن بپردازیم و با مقایسه شاخصها به نتیجه مطلوب برسیم.وقتی میگوییم سینمای ایران فروش گسترده بینالمللی را از فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی تجربه کرد باید این مهم را مدنظر داشته باشیم که این فروش معلول علتی به نام نخل طلای جشنواره کن بود. در واقع «طعم گیلاس» با کسب این جایزه مهم جهانی علاوه بر پر آوازه ساختن نام کارگردان خود، راه خود را برای حضور در بازارهای بینالمللی هموار کرد. داستان «سفر قندهار»، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» نیز به همین منوال است. «بچههای آسمان» با راهیابی به فهرست پنج فیلم نهایی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان و «سفر قندهار» با کسب جوایز جهانی بیشمار توانستند راه خود را به اکران جهانی باز کنند.
پخشکنندهها مولفه اصلی موضوعات خاص فیلمها، شهرت کارگردانها و مهمتر از همه توجهی که هیأتهای انتخاب و داوری جشنوارههای معتبر به این فیلمها نشان دادند موجب پیوستن سومین و شاید اصلیترین و کاراترین حلقه یعنی عامل «پخشکننده بینالمللی» به این زنجیره شد. بیهیچ شک و شبههای پخش کنندههای جهانی را باید عامل اصلی شناساندن سینمای ایران به مخاطبان خارج از مرزها دانست.از نقش جشنوارهها نباید گذشت اما انتظاری بیش از یک معرف خوب هم نباید از آنها داشت. این پخشکنندهها هستند که وظیفه بازاریابی و اکران جهانی را بر عهده دارند و در این میان هرچه پخشکننده با اسم و رسمتر باشد سهم بیشتری را از بازار به دست میآورد.
ذائقه جهانی فارغ از بحثهای ارزشی و توجه به مقوله شناساندن سینمای ایران به مخاطبان جهانی، موضوع دیگری که در این میان مهم جلوه میکند بحث سودآوری و فروش ارزی فیلمهای ایرانی در آن سوی آبهاست. هزینه تولید فیلم در ایران اندک نیست اما به نسبت جهانی این هزینه سرمایه هنگفتی به حساب نمیآید. حال اگر بلیت فیلمهایی که به ریال ایران ساخته شدهاند در بازارهای خارجی به دلار فروخته شوند به شکل خودکار سودی مضاعف و چند برابر نصیب سرمایهگذار ایرانی و در دیدی بازتر سینمای ایران میکنند.حال این فروش هر چقدر که باشد میتواند مرهمی بر زخمهای مالی اقتصاد روبه ورشکستگی باشد. اگرچه که همین فروش هم قرار نیست نصیب همه فیلمهای ایرانی شود و فقط فیلمهای خاصی که در جشنوارهها خوش درخشیدهاند یا اراده محکمی برای نمایش جهانیشان وجود داشته است آن را تجربه کردهاند. زمانی فیلمهایی چون «رنگ خدا» و «سفر قندهار» فروشی معادل یک میلیون دلار را در سینماهای آمریکا و اروپا تجربه کردند اما در حال حاضر حتی تصور یک چنین فروشی هم کار سختی به نظر میرسد. جدای از بحث جشنوارهها و پخشکنندهها بد نیست از منظر دیگری هم این افول را بررسی کنیم؛ به نظر میرسد ذائقه مخاطبان جهانی دیگر مانند گذشته به فیلم ایرانی حساسیت نشان نمیدهد و آنرا طلب نمیکند و این موضوعی است که به تنهایی میتواند باب گزارش و بحثی جدید باشد.
صنعت سينماي ايرانبودن يا نبودن! نگاه جدي به گذشته سينماي ايران ميتواند راهكارهاي احتمالي پاسخ به بحرانهاي موجود و يا آينده را هموار كند، امري كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.واقعيت اين است كه ما در پديد آمدن صنعت سينما نقشي نداشتهايم، مانند بسياري از پديدههاي مدرن كه به ايران وارد شده، سينما نيز چنين حكايتي داشته است، حتي توليد اولين فيلمها در كشوري غير از ايران انجام شده و ورود اين پديده مهم هنري به ايران بدون بررسي پيش نيازهاي آن صورت گرفته است. مصرف كنندگي در سينماي ايران مهمترين مشكل نيست، اما مشكلي بحران آفرين است. با نگاهي به تاريخ سينماي ايران به خوبي ميتوان دريافت كه بسياري از فيلمنامههاي ايراني نه اقتباس از فيلمنامههاي خارجي، بلكه تقليدي مضحك و ضعيف از آنهاست. در زمينه ابزار و وسايل سينمايي هم تنها واردكننده و مصرفكننده بودهايم و در اين ميان در بسياري از دورهها تنها درصدي از بازار تقاضا را پاسخگو بودهايم و... اما سوال اساسي اين است، آيا سينماي ايران را ميتوان با عنوان صنعت سينماي ايران معرفي كرد؟ اين صنعت داراي چه ويژگيهايي است و آيا اين صنعت با بحران روبهروست يا خير؟ به طور اجمال ميتوان گفت حداقل سه نوع ديدگاه نسبت به سينماي ايران و صنعتي بودن يا نبودن آن وجود دارد. گروهي بيمحابا بر عنوان "صنعت سينماي ايران" مهر باطل ميزنند و معتقدند سينماي ايران داراي صنعت نشده است و اگر مسامحه كنيم هنر سينما در ايران وجود دارد و نه صنعت سينما. استدلال آنها مبتني بر زير ساختها و چگونگي حضور سينما در ايران است. آنها براي اثبات نظريه خود مدلهايي از سينماهاي ديگر كشورها - از جمله كشورهاي پيشرو در عرصه سينما - را مطرح ميكنند و آنها را با سينماي ايران مقايسه ميكنند.گروه ديگري نيز معتقدند كه چون توليد و پخش در سينماي ايران زنده است و چرخه اقتصادي در سينماي ايران گردش دارد در نتيجه صنعت سينما در ايران حيات دارد. اين گروه از كارشناسان، آمار و ارقام توليد فيلم در بخشهاي داستاني، مستند، كوتاه، ويدئويي و... در سالهاي گذشته و حال را مقايسه ميكنند و رشد توليد را نشان از به صرفه بودن فعاليتهاي سينمايي در ايران ميدانند. حتي براي اين مدعاي خود عنوان ميكنند كه تهيه كنندگاني در سينماي ايران وجود دارند كه هر سال يك يا بيشتر از يك فيلم سينمايي توليد ميكنند و اين موضوع يعني اينكه چرخه اقتصادي سينما (يا صنعت سينما) در ايران پويا و زنده است. اما دستهاي ديگر از پژوهشگران سينما - معتقدند كه حتي اگر گردش اقتصادي را مترادف با صنعت سينما تلقي كنيم، باز هم نميتوان گفت كه صنعت سينماي ايران درست شكل گرفته است و بيمشكل و بيبحران رو به آينده پيش ميرود. بخش سينمايي فرهنگ و پژوهش قصد دارد اين بحث پردامنه و مهم را احيا و بررسي كند. ما ميخواهيم به اين موضوعها بپردازيم كه چرا بسياري از جمعيت 70 ميليوني ايراني به سينما نميروند يا با سينما بيگانهاند؟ چرا از ظرفيتهاي بالقوه وزارت آموزش و پرورش - كه بزرگترين و گستردهترين وزارتخانه كشور است - در زمينه سينماي ايران بهرهگيري نميشود؟ چرا سينماي كودك و نوجوان - كه ميتواند سينماي درآمدزايي باشد - همواره با بحران و مشكل روبهروست؟ چرا ساخت و تعمير سينما در ايران صرفه اقتصادي ندارد؟ چرا بازار فروش فيلمهاي ايراني فقط در داخل مطرح ميشود؟ چرا موضوع مديريت سالنهاي سينمايي جدي گرفته نميشود و جذب مخاطب بيشتر، در اولويتهاي كاري سينماها قرار نميگيرد؟ آمارها نشان ميدهد كه رونق سينما رفتن تماشاگران در كشورها چگونه است و سينماي ايران در كدام جايگاه قرار دارد. البته قصد مقايسه سينماي ايران با ديگر سينماها را نداريم، بلكه معتقديم اطلاعرساني درست ميتواند راهكارهايي را پيش روي متوليان و كارشناسان سينماي ايران قرار دهد. همچنين اين آمار ميتواند مورد استفاده معدود افرادي قرار گيرد كه در عرصه سينما پژوهش ميكنند. اين آمارها را ميتوان تعميم داد و به عنوان نمونه "وضعيت اكران فيلمهاي بومي، اروپايي و آمريكايي در سينماهاي كشورهاي اروپايي"، "تعداد سينماهاي چند پردهاي در اروپا"،"قيمت بليت در برخي از كشورها"، "تعداد صندليهاي سينماهاي برخي از كشورها"، "توليد فيلم در تعدادي از كشورها" و... را روشن ساخت.
چالشهای پیش روی سینمای ایران سینمای ایران در حال حاضر از دو جایگاه تهدید شده و دچار بحران است. بحران مخاطب و بحران مدیریت فرهنگی؛ البته تحلیل این بحرانها را باید در ذیل جامعهشناسی سینمای ایران قرارداد، به این معنی كه در این مقاله قرار نیست مسائل و چالشهای سینمایی ایران با رویكرد ذاتی سینما بررسی شود كه چنانچه از این منظر نگریسته میشد باید به مشكلات فیلمنامهنویسی، ضعف كارگردانی، سطح بازیگری و بسیاری دیگر از عوامل درونی سینما میپرداختیم. سینمای ایران در وضعیت كنونی بیش از آنكه نیازمند حمایتهای دولتی باشد كه هست محتاج فرهنگسازی و تثبیت كنش فیلم دیدن به عنوان بخشی از بازیابی حقیقت و نهادینه كردن در زیست جهان خود است. سطحینگری در بدنه مخاطبین سینمای ما نکته قابل توجهی است. سینمای امروز ایران دچار لكنت شده و حتی از بیان درد خویش هم عاجز است. این بحران زمانی تشدید میشود كه سینما راه خویش را از طریق ضرورت هنریاش پیدا نكند و دیگران خارج از متن آن با روشهای غیرفرهنگی و اکرانه بخواهند آن را به راه راست هدایت كنند!
سینمای ایران رو به کجا دارد ؟ یادمان نرود که در دنیای امروز دنیای جامعه ای مدرن است که برای گسترش و اشاعه و ارتقای فرهنگ، هنر و علم خود از ابزارهای به روز و پیشرفته ی جهان استفاده می کند و از مرزهای خود می گذرد و قله های سخت و مشقت آور را با آرامشی تحسین شده و با برنامه در می نوردد. البته از سینمایی که کل بودجه ی اختصاص یافته به آن در قسمت های تولید و نمایش و نیز بخش های حمایتی از قبیل برگزاری جشنواره های سینمایی- مناسبتی و نظارت و کمک به سینماگران جوان و پیر و غیره مبلغ ناچیزی حدود 30 میلیارد تومان ،( مبلغی که به اندازه ی هزینه ی ساخت یکی از برج های سربه فلک کشیده ی شهر تهران بیشتر نیست)، نباید انتظار داشت حتی سینما، توانایی بیرون کشیدن گلیم خود را نیز از آب داشته باشد و کارهای روزمره ی خود را انجام دهد. چه برسد به این که بتوان با آن قله ها و مرزهای فرهنگی و علمی و سیاسی دنیا را فتح کند. در دنیای امروز اقتصاد در صنعت سینما و هر کار فرهنگی دیگر حرف اول و آخر را می زند، اما افسوس که کشور ما هنوز هم به این مورد مهم به چشم یک دستاویز کاسب کارانه برای پایین کشیدن سطح کیفی این هنر ناب و بزرگ نگاه می شود و جالب است که بدانید با این اوضاع وانفسای اقتصادی و بودجه ی اندک سینما، اقبال مخاطبان سینما هم با گذشت زمان کم رنگ تر شده، به گونه ای که سینمای ایرانی از سال 71 تا سال 85 سی ویک میلیون نفر مخاطب خود را از دست داده و میزان مخاطبان سینما در فروردین و اردیبهشت سه سال 85 و 86 و 87 با کاهش چشم گیری روبه رو بوده که میزان تماشاگران سینما به ترتیب در حدود یک میلیون و هشتصد هزار، یک میلیون ششصد هزار و یک میلیون و پانصدهزار نفر بوده است که از علت های این مورد قابل تامل، می توان به؟ شدن فیلم ها و وضعیت نابسامان مدیریت علان سینمایی کشور از معضلات اصلی این روزهای سینما به شمار می رود اشاره کرد.
سینمای ایران و باید های حضور بین المللی اما صنعت سينماي ايران حداقل در بخش توليد همواره در ميان 15 كشور اول جهان قرار داشته و عدم حضور سینماگران ايرانی در ميان پاويون هاي كشورهاي مختلف نكته اي است ناخوشايند. خانه سينما در اين ميان نقش حساس تري داشته و در قدم اول جا دارد تا بخش بين المللي خود را جهت ارتقاي سطح تعامل بين المللي و ارائه خدمات اوليه به سينماگران هاي ايران راه اندازي كند. حضور فعال تر در نهادهاي بين المللي مانند فياپف و فيپرشي و ارائه تسهيلات به سينماگران ايراني جهت حضور در مجامع بين المللي، فراهم ساختن مقدمات توافقنامه اي توليد مشترك، حضور در نشست هاي بين المللي و برگزاري كارگاه هاي آموزشي در ايران حداقل نياز جامعه اصناف سينماي كشور است.سينماگران ايران به شدت نيازمند بازتر شدن فضاي كاري و توجه ويژه تر به ساختار و فرم آثار خود دارند. سينماي موفق محتواگراي دهه 60 و 70 ايران نياز به گذر از آن مرحله و ورود به بازارهاي جهاني با بهره گيري از استانداردهاي تكنيكي فنی و لازمه دارد. حضور در بازارهاي جهاني و حتي منطقه اي مستلزم ارائه توليداتي با قابليت ارتباط با مخاطب جهاني و بخش مناسب و حرفه اي است.
بحث درباره سهم سینمای ایران از بازار جهانی و اکران بینالمللی را مي توان با دو پرسش اساسی آغاز کرد. اول اینکه چقدر میتوانیم از پتانسیل بالای بازار جهانی استفاده کنیم و پرسش دوم اینکه چقدر باید روی این بازار حساب کنیم. پاسخ به این دو پرسش نشان میدهد که سهم سینمای ما از بازار جهانی چه میزان است و چقدر باید باشد. سینمای ما باید سهم زیادی از فروش جهانی داشته باشد.این فقط یک ادعا نیست بلکه آثاری که امکان اکران عمومی در سطح بینالملل داشتهاند، ثابت کردهاند که فیلم ایرانی میتواند به کشورهای دیگر برود و اتفاقاً خوب هم بفروشد و مخاطب جذب کند. این ضرورت بر اساس برنامه ریزی برای رعایت اصول فعالیت سینمایی حرفه ای و مدرن یعنی سرمایه گذاری برای تاسیس استودیوهای بزرگ تولیدی پذیرش نظام صنفی سینمائی در سازماندهی مدیریت کلان سینما و حمایت از تولیدات سینمائی براساس نظام حمایتی صندوق و ... می تواند تعریف شود.
به گفته ي جيم جارموش سينماي ايران مانند باغي پر از گل و ميوه است و غنچه هاي جديدي از اين سينما به صورت پيوسته در سطح جهان مي شکفند. سينماي ايران سينمايي انساني و تاثيرگذار است و بسياري از آثاري که در اين سينما توليد مي شوند قابليت جذب مخاطبان جهاني را دارند. به امید روزی که سهم شایسته سینمای ایران در جهان بدست آید.
زهرا فضلی
|